محمدجواد مهدوی، شاعر آیینی ساروی در گفتوگو با روابط عمومی موسسه پیامبر اعظم(ص) ساری
محمدجواد مهدوی، شاعر آیینی ساروی و همیار روابط روابط عمومی موسسه پیامبر اعظم(ص) ساری گفت: رسالت شاعر آیینی معرفت افزایی دینی است، شاعری موفق است که در کنار بیان ظلمهای تحمیل شده بر زینب کبری(س) و گریاندن مخاطب، ظلمستیزی آن بانوی شجاع و ندای «ما رأیتُ الّا جمیلاً» را نیز به گوش مخاطب برساند.
شعر محوریترین نقش را در ادبیات آیینی دارد و عناصر سهگانه شور و عاطفه، شعور و عقلانیت و حماسهآفرینی به عنوان مؤلفههای اساسی در شعر عاشورایی و آیینی مطرح هستند. شعر عاشورایی بیش از شعر و زیباییشناسی، بر شعور استوار است و تنها زمانی که شاعر براساس عقیده و تکلیف وارد این عرصه شود، میتواند حق مطلب را در زمینه شعر آیینی و عاشورایی ایفا کند.
محمدجواد مهدوی، شاعر آیینی ساروی در گفتوگو با روابط عمومی موسسه پیامبر اعظم(ص) ساری در تبیین شعر آیینی و تفاوت آن با شعر هیئتی، اظهار کرد: شعر آیینی دامنهای به گستردگی تمام آنچه که در قالب آیین جا میگیرند، دارد و دارای زیر شاخههای متفاوتی است. البته برخی شعر آیینی را شعری میدانند که برای اهلبیت(ع) سروده شده باشد اما به نظر بنده، تعریف و دایره شمول شعر آیینی گستردهتر از این مقوله است و میتواند شامل همه موضوعاتی باشد که آیین را در بر میگیرد.
وی ادامه داد: شعر هیئتی بهعنوان یکی از زیر شاخههای شعر آیینی شناخته میشود و مختصات خاص خود را دارد؛ شعر هیئتی نه آنقدر شهریت لازم دارد که مخاطب عام هیئت از درک آن عاجز بماند و نه آنچنان مستلزم سادگی است که دمدستی به نظر بیاید.
مهدوی با ذکر اینکه شعر آیینی تنها به بُعد احساسی و بیان مصائب اختصاص ندارد، ادامه داد: نگاه احساسی به مسائل و جنبه شور در شعر آیینی بخشی از ماجراست اما هدف نیست، همچنان که در هیئت و دستگاه امام حسین(ع) نیز گریه کردن هدف نیست، گریه بر مصائب اهلبیت(ع) زمانی منشأ تأثیر است که هم منبع شناخت و معرفتافزا باشد و هم موجب جلای آیینه جان شود تا نور ناب اهلبیت(ع) در آن جلوهگر شود. بنابراین هدف شعر آیینی و بهویژه شعر عاشورایی عقلانیت و معرفتافزایی و بصیرتبخشی است.
رسالت شاعر آیینی در تلفیق کردن شور و شعور
این شاعر آیینی استان در تشریح رسالت شاعر عاشورایی در تلفیق کردن شور و شعور حسینی، بیان کرد: رسالت شعرای آیینی بصیرتافزایی است، شاعری موفق است که در کنار بیان ظلمهای تحمیل شده بر زینب کبری(س) و گریاندن مخاطب، ظلمستیزی آن بانوی شجاع و ندای «ما رایت الا جمیلا» را نیز به گوش مخاطب برساند و نیز، در کنار بیان مصائب شهادت حضرت قاسم دریای معرفت را در جمله «احلی من العسل» او در شب عاشورا را نیز به مخاطب نشان دهد.
مهدوی با مهم دانستن رشته توسل محکم شاعر آیینی به اهلبیت(ع) بهویژه امام حسین(ع)، گفت: تمامی اشعاری که به موفقیت رسیدند و ماندگار شدند برخاسته از قلب و اندیشه شاعرانی است که گوشه نظری از سوی اهلبیت(ع) به آنان شده است؛ اگر این پیوند بهدرستی برقرار شود شعر نیز مسیر بایسته و شایسته را طی خواهد کرد.
وی تصریح کرد: اگرچه واقعه عاشورا در یک مقطع زمانی کوتاه و در مکانی محدود یعنی دشت کربلا بهوقوع پیوست اما باید گفت که گفتن و سرودن بیتکرار از عاشورا الییوم القیامه میتواند ادامه داشته باشد، اگرچه گفتن از آنچه که هست هم تکرار نیست. مضمون عاشورا مصداق رود روان عشق و معرفت است و محال است آبی که این لحظه از این رود میگذرد همان آبی باشد که یک لحظه قبل گذشته است.
این شاعر آیینی همیار موسسه پیامبر اعظم(ص) با تأکید بر اینکه واقعه عاشورا تا روز قیامت برای نسلها تعریف و تفسیر خاص دارد، بیان کرد: تعبیر «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» بر همین اساس ذکر شده است. عاشورا مکتبی است که هر انسان میتواند برای تعالی در عصر و دوره خویش به آن توسل بجوید. بر همین اساس شعرای آیینی نیز میتوانند روز به روز و لحظه به لحظه از این خُم ناب معرفت تفاسیر و تعابیری نو ارائه کنند.
ویژگیهای شعر عاشورایی جریانساز
این شاعر آیینی استان در خصوص ویژگیهای شعر عاشورایی جریانساز، گفت: شعر ناب عاشورایی شعری است که به هدف شعر یعنی بصیرتافزایی نزدیک باشد. شعری که فقط میگریاند خوب است چرا که اشک بر ابا عبداالله(ع) معرفتافزاست اما شعر خوبتر آن است که بر بصیرت مخاطب بیفزاید و بر زندگی او اثر مستقیم بگذارد. نمونههای فراوانی از اشعار تأثیرگذار آیینی در ادبیات فارسی به یادگار مانده است که از جمله میتوان به اشعار محتشم کاشانی اشاره داشت که با این مطلع آغاز میشود:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است.
قطعه شعری از سرودههای محمدجواد مهدوی در حال و هوای محرم، حُسن ختام گفتوگو است.
حضرت قاسم بن الحسن(ع)
از لب ساقی میخانه عسل می ریزد
سیزده جرعه به پیمانه عسل می ریزد
اهل میخانه بیایید که در ساغرتان
حضرت عشق کریمانه عسل می ریزد
“شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان”
گر به زلفش بزند شانه، عسل می ریزد
شاعر چشم غزلخوان و خمارش شده ام
که از زبان من دیوانه عسل می ریزد
وصف مضمون نگاهش همه را شاعر کرد
واژه واژه دَرِ این خانه عسل می ریزد
کار این شعر به ” احلیٰ ” بکشد می بینیم
در ره عشق چه مردانه عسل می ریزد
ای مقاتل بنویسید که در معرکه از
غیرت قاسم دُردانه عسل می ریزد
سوختن عاقبتش نیست مگر خاکستر؟
پس چرا از پر پروانه عسل می ریزد؟!
“سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت”…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.